سرشار از پوچي
تاریخ : پنج شنبه 29 دی 1390
نویسنده : Oda Pardeks
سرشار از پوچي
جام جم آنلاين: «اسب حیوان نجیبی است» آخرین ساخته عبدالرضا كاهانی در حالی پس از فیلم‌هایی چون جدایی نادر از سیمین، مرهم و سعادت آباد در سال 90 اكران می‌شود كه با وجود داشتن مضمون اجتماعی، به علت نگاه پوچگرایانه‌ای كه بر فیلم حاكم است از سایر آثار نامبرده متمایز می‌شود.

كاهانی كه پیش از این فیلم‌های اكران شده بیست و هیچ را در كارنامه خود دارد، این بار سعی كرده است با استفاده از شاخص‌های سبك ابزورد فیلمنامه جدید خود را به نگارش درآورد.

ابزورد یك سبك اصالتا تئاتری به معنای رسوخ محتوای پوچگرایانه در فرم است.

ابزورد توسط مترجمان ایرانی به عبث‌نمایی و معنا باختگی، ترجمه یا گاهی به پوچی نیز تعبیر و تفسیر شده است البته به محتوای پوچگرایانه آن هنوز ایرادها و انتقاداتی وارد است.

گروهی درام خوب را درامی‌ می‌دانند كه مخاطب را از نظر اخلاقی درگیر كند. فیلم «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی یكی از نمونه‌های برجسته این دیدگاه است كه بیننده را با مفاهیم اخلاقی چون قضاوت و دروغ درگیر می‌كند.

مشكلات نمایش داده شده در فیلم نیز حاصل بی‌اخلاقی‌ها و عدم توجه به همین مفاهیم مورد توجه فیلمساز است.

در مقابل این دیدگاه، گروهی معتقدند كه ابزوردیسم ناامیدی از هر اخلاقی است و آنقدر جهان را نابسامان می‌بیند كه بیشتر به سكوت متوسل می‌شود تا زبان.

فیلم اسب حیوان نجیبی است با نمایش سرگردانی‌ها سعی می‌كند این پوچی را هم محصول یك وضعیت و هم جوابی به آن وضعیت كه برآمده از فرهنگ طبقه میانی اجتماع است، نشان دهد.

در این فیلم انسان‌ها بدون بیانی از علل مشكلاتشان در كنار هم قرار گرفته‌اند. آنها نه خود را مسوول می‌دانند، نه گناهكار و نه مكلف به تكلیف خاصی كه این خود از نشانه‌های ابزوردیسم است.

اما اساسا ابزورد، تا چه مقدار با شناخت و درك زیباشناختی مخاطب عام و خاص جامعه ما همخوانی دارد؟ در این فیلم ما با شخصیتی به نام نسترن با بازی خوب باران كوثری روبه‌رو هستیم.

نسترن دختری است كه احتمالا برای فرار از قفس قیدهای خانواده به بیرون از آن روی آورده است تا كعبه آمال خود را در خیابان‌ها، پارك‌ها و در نهایت در یك مسوول آموزشگاه هنری جستجو كند.

مهم‌ترین شاخصه ابزورد در این بخش این است كه شاید خود نسترن بهتر از هر كسی می‌داند چه سرنوشتی در انتظارش است، با این حال آگاهانه، با فرار از واقعیت‌های موجود، این سرنوشت شوم را می‌پذیرد.

پیشنهاد رفتن به شمال از سوی او در وضعیت حاد حاكم در فیلم نشان‌دهنده این بی‌قیدوبندی است، ولی آیا این امر با ذهنیت یك زن از مشرق زمین كه در آرزوها و آمالش صبر و نجابتی پایان‌ناپذیر نهادینه شده است همخوانی دارد؟

ریتم كندی كه هنرمندانه و آگاهانه در فیلم و مخصوصا در نیمه دوم آن قرار داده شده است، به همراه فیلمبرداری شبانه آن، بخوبی حس سرگردانی و پوچی را به بیننده منتقل می‌كند.

در كنار این دو، تمام شخصیت‌های فیلم نیز برای پیشبرد این هدف، نقش موثری ایفا می‌كنند. رضا عطاران این بار با فرار از همه نقش‌های كلیشه شده خود، در نقش یك مامور تقلبی به نام بهروز شكیبا ظاهر می‌شود.

این بار او دیگر سعی در خنداندن بیننده ندارد و اگر هم این امر اتفاق می‌افتد بیشتر به خاطر پیشفرضی است كه بیننده در ذهن خود از بازی عطاران دارد.

از دیگر نقش‌های موفق در این فیلم، كاراكتر مسعود با بازی هنرمندانه حبیب رضایی است. طرز بیان و گفتارهای او به خوبی دیدگاه پوچگرایانه و بی‌تفاوتش را به زندگی نشان می‌دهد. جمله «اسب حیوان نجیبی است» برای اولین بار توسط مسعود در فیلم گفته می‌شود.

در انتهای فیلم نیز علت بیان و استفاده از این جمله مطرح می‌شود كه خود نگاه كاملا بی‌تفاوت این كاراكتر به احساسات و ادبیات اطرافش را نشان می‌دهد. این نگاه بی تفاوت در استفاده از تسبیح برزو (پارسا پیروزفر) نیز مشهود است.

اما چگونه می‌توان فارغ از شعارهای كلیشه‌ای و نخ نمایی كه متاسفانه در جامعه ما رایج شده است، سرنوشت شوم این آوارگان از همه جا رانده را در قالبی ابزورد‌ گونه جای داد؟ اگر امروز ما در چنین مرحله‌ای هستیم علتش این است كه غافلگیر شده‌ایم و غافلگیری ما در این مورد ناشی از بیگانگی با جریانی است كه نمی‌دانیم از كجا برخاسته و به كجا می‌رود.

برای پیروی از یك سبك و دیدگاه غربی در آثار هنری، اگر خودمان به آن نرسیده‌ایم باید حداقل مطمئن شویم كه قابل تطبیق با فرهنگ و دیدگاه جامعه ما باشد. ابزورد در ابتدای قرن بیستم با ایجاد «شك خلاق» پدید آمد؛ شكی كه نوعی بی اعتنایی به دستاوردهای فرهنگی، هنری و حتی اجتماعی و سیاسی پیشینیان بود.

این شك بعد از جنگ جهانی دوم و با گذراندن سلسله مراتبی به شكل امروزی خود در آمد. حال ما بدون گذراندن این مراحل و بازخوردها، ابزورد را وارد آثار هنری خود كرده‌ایم.

هرچند نمی‌توان در این قضیه حكمی ‌قاطع صادر كرد، اما در هر صورت تجربه و آزمایش نقطه متقابل تقلید و كپی‌برداری است.

ما باید به این اصل مهم توجه كنیم كه هنر، كپی‌برداری مقلدانه از پیرامون و دستاوردهای بشری نیست، بلكه تفكر ژرف و تجدید نظرطلبانه به همراه ساختار خاص نمایشی است كه تبدیل به هنر جمعی و تاثیرگذار می‌شود.




|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
موضوعات مرتبط: , , ,
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








آخرین مطالب

/
به وبلاگ من خوش آمدید